پروپاگاندای بنی امیه علیه خاندان پیامبر (ص) (2)
محمدرضا روحانی/دانشجوی دکتری جامعه شناسی فرهنگی دانشگاه تهران
سید عبدالرسول علم الهدی/ کارشناسی ارشد ارتباطات دانشگاه امام صادق علیه السلام
نویسندگان: دکتر غلامرضا جمشیدیها/دانشیار دانشگاه تهران، محمدرضا روحانی/دانشجوی دکتری جامعه شناسی فرهنگی دانشگاه تهران، سید عبدالرسول علم الهدی/ کارشناسی ارشد ارتباطات دانشگاه امام صادق علیه السلام
تبلیغات فعال
این مرحله شامل یک سری«تبلیغات تخریبی»برای جذب افکار عمومی از طریق انتساب جنبه های منفی به رقیب و طرد مخاطبین او و یک سری «تبلیغات تثبیتی»در راستای جذب مردم به سوی دستگاه تبلیغاتی معاویه می باشد، که به اختصار به آنها اشاره می گردد.الف)تبلیغات تخریبی معاویه
هارولد لاسول(Harold Lasswell)نویسنده ی کتاب ماندگار فنون تبلیغات در جنگ جهانی چهار هدف اصلی از پروپاگاندا را حفظ دوستی متحدان، حفظ دوستی و در صورت امکان جلب همکاری بی طرف ها، تخریب روحیه ی دشمن و تحریک به خصومت علیه دشمن معرفی می کند(Berenger,2006,p.238). در این راستا بنی امیه تخریب و برائت از علی علیه السلام را در دستور کار تبلیغاتی خود قرار دادند تا بدین وسیله حومت را تحکیم بخشند؛ لذا از هیچ کاری در این جهت کوتاهی نکردند. در ادامه تنها به برخی اتهاماتی که برای تخریب جایگاه امیرالمؤمنین علیه السلام در اذهان مردم شایع نمودند، اشاره می شود:1.طرح اتهام قتل عثمان به حضرت علی علیه السلام: بعد از آنکه معاویه از تصمیم امام در مورد برکناری خود از امارت شام مطلع شد، خطبه ای ایراد کرد و حضرت را عامل اصلی قتل عثمان به مردم شام معرفی نمود(عسگری، 1369، ص 162). امیرالمؤمنین علیه السلام با شنیدن چنین طرح اتهامی، خطبه ای ایراد نمودند:
همانا شیطان یاران خود را برانگیخته و سپاه خود را از هر سو فراخوانده است؛ با این هدف که ستم به جای خود برگردد و باطل پایدار بماند. قسم به خدا از نسبت دادن هر کار زشتی به من دریغ نکردند و بین من و خود انصاف را رعایت ننمودند. آنها از من حقی مطالبه می کنند که خود واگذاشتند. خونخواهی خونی را می کنند که خودشان ریخته اند، و اگر من با آنها در ریختن خون عثمان شریک بوده ام، پس آنها نیز شریک هستند و اگر بدون من انجام داده اند، خود مقصّرند. بزرگ ترین دلیلی که می آورند، به زیان خودشان است...(نهج البلاغه، خطبه 22).(1)
چنین اتهاماتی، نه تنها خصومت میان شام و کوفه را که مقر حکومت بود، سبب می شد، بلکه بذر تردید را نیز میان آنان می افکند و بدین سان زمینه را برای اقدامات مؤثرتر فراهم می نمود.
2.سبّ و لعن بر علی علیه السلام: چنان که گذشت، هدف معاویه اعتباربخشی به صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله و کاستن از جایگاه و فضیلت های اهل بیت علیهم السلام بود: از این رو دشنام به امیرمؤمنان علیه السلام، محوری ترین سازوکار او و کارگزارانش تلقی شد؛ به گونه ای که وقتی مغیره در سال 41 به عنوان والی کوفه منصوب شد، معاویه به او تأکید کرد:«دشنام به علی و مذمت او را از یاد مبر. از یاران او عیب جویی کن... حرف آنان را گوش نکن و ایشان را تبعید کن»(ابن ابی الحدید، 1337، ج4، ص71)(2).
ثقفی کوفی از قول ابوجعفر اسکافی که از پژوهشگران حوزه ی دوستداران و دشمنان امیرالمؤمنین علیه السلام است. درباره ی عملکرد معاویه می نویسد:
همانا معاویه عده ای از صحابه و عده ای از تابعین را برای جعل روایاتی که بر زشتی علی علیه السلام دلالت کند، استخدام کرد تا بتواند هم بر علی ایراد گرفته و هم آن را از جامعه اسلامی طرد کند. از صحابه ابوهریره، عمروعاص و مغیره و همچنین از تابعین عروه بن زبیر را بر این کار گمارد(ثقفی کوفی، 1353، ج2، ص 659).
معاویه به تمام والیان خود و همچنین خطبای نمازجمعه دستور می دهد در هر سخنرانی و خطبه ای، باید علی را لعن کرد و از او برائت جست(ابن ابی الحدید، 1337، ج11، ص 44). بدین معنا، معاویه از خطبه های نمازجمعه به عنوان ابزاری تبلیغاتی برای تخریب علی علیه السلام بهره ی فراوانی برد؛ چه اینکه خطبه های ظهر جمعه در دوره ی ظهور اسلام، یکی از اصلی ترین نمادهای اقتدار محسوب می شد که نشان و نماد مقبولیتِ حکومت و یکی از ابزارهای حکومت برای جلب افکار عمومی به شمار می رفت(Lewis,2004).
همچنین برای کاستن از قدر و منزلت امام علیه السلام، معاویه به سوء استفاده از آیات و روایات پرداخت؛ برای مثال حدیث منزلت را که ضمن آن رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرموده بود:« انتَ منّی بمنزله هارون من موسی»، خطای شنونده قلمداد کرد و«انت منی بمنزله قارون من موسی»به مردم معرفی نمود(ذهبی، 1413ق، ج10، ص 122). در واقع معاویه در مقابل فضایل حضرت علیه السلام راهی جز تخطئه، تکذیب و مقابله نداشت. این معنا علاوه بر جنگ نظامی، در عرصه ی تبلیغاتی که با افکار عمومی مسلمانان مواجهه داشت نیز در روش های گوناگون پروپاگاندا، نمود پیدا می کرد.
3.جعل روایات برای ملک خواهی، حسد، فتنه گری و گمراهی علی و حسین علیهما السلام: در یک حالت ساده، یک نویسنده با نام خود دروغ می نویسد، اما در حالت پیچیده تر و توطئه آمیزتر، متنی را تحریر می کند که آن را به دیگری نسبت می دهد تا با اعتبار دیگری، بر تأثیر نوشته ی خود بیفزاید. البته این تکنیک الزاماً از طریق نوشته به کار گرفته نمی شود، بلکه شایعه نیز می تواند از این ترفند سود جوید(Lewis,2001). شایعه از مهم ترین شیوه های پروپاگاندا است که در عصر حاضر نیز با وجود تأثیرگذاری گسترده ی رسانه های جمعی، همچنان موضوعیت داشته، در شبکه های اجتماعی نفوذ بی بدیلی دارد. دستگاه تبلیغاتی بنی امیه نیز از این ابزار با توجه به شرایط فرهنگی آن روزگار و برای دروغ پراکنی علیه اهل بیت علیهم السلام بهره ی فراوانی برد.
امویان به خصوص معاویه و فرزندش یزید، با جعل روایات، رجال وارسته و معارف اسلامی را وارونه جلوه دادند؛ همچنین حرکت های امیرالمؤمنین علیه السلام و امام حسین علیه السلام را فتنه گری و اختلاف در امت نامیدند و مردم را برای مخالفت با ایشان برانگیختند. شهید مطهری در این باره معتقد است:
دولت اموی تمام نیروها را به نفع خودش تجهیز کرده است؛ حتی نیروی مذهب را. به این ترتیب که محدثین از خدا بی خبر را استخدام کرده و به آنها پول می دهد تا به نفع او حدیث جعل کنند. می گویند یک عالم وابسته به امویان گفته بود:" حسین با شمشیر جدش کشته شد". منظور این بوده است که حسین به حکم دین جدش به قتل رسید»(مطهری، 1375، ج3، ص 25).
در این راستا، یکی دیگر از اقدامات تبلیغاتی علیه حضرت علیه السلام، معرفی ایشان به عنوان فردی گمراه و بیرون از اسلام و دین پیامبر صلی الله علیه و آله بود؛ چنان که «عروه بن زبیر از عایشه چنین بازگو کرد: نزد پیامبر بودم که علی و عباس آمدند. پیامبر به من گفت: این دو بر غیر ملت و دین من می میرند»(ابن ابی الحدید، 1337، ج4، ص 64). این در حالی است که طبق مستندات فراوان، در منابع بزرگان شیعه و اهل تسنن نه تنها روایات متعدد، بلکه آیات فراوانی دال بر مناقب و فضائل امیرالمؤمنین و اهل بیت علیهم السلام وارد شده است(ر.ک به: جشنی آرانی، 1389، ص 55 ـ84/ بابایی، 1389، ص 106 ـ142).
چنین اقداماتی تنها علیه امیرالمؤمنین علیه السلام نبود و دایره ی آن به اهل بیت علیهم السلام نیز تسری یافت؛ چرا که هدف دستگاه اموی مقابله با اسلام ناب و حقیقی بود که خط سیر آن در ثقلین تجلی یافته بود و توسط فرزندان حضرت امیر علیه السلام استمرار یافته بود. بدین معنا، یزید نیز وقتی نتوانست از امام حسین علیه السلام بیعت بگیرد، تبلیغات منفی گسترده ای علیه آن امام همام پی گرفت که از آن جمله می توان به نمونه های ذیل اشاره کرد: اتهام ایجاد شورش و تشنج در جامعه، از بین بردن وحدت مسلمانان، ایجاد تزلزل در اجتماع اسلامی، نقض عهد و بیعت و ... مستندات تاریخی این شیوه ی پروپاگاندای اموی، تأمل برانگیز است:
ـوقتی امام حسین علیه السلام از مکه خارج شد، نمایندگان عمروبن سعید العاص(حاکم مکه) به وی گفتند:« آیا از خدا نمی ترسی که از جماعت مسلمین خارج شده و بین امت تفرقه ایجاد می نمایی؟!»(طبری، 1403ق، ج5، ص 385).
ـابن زیاد پس از آنکه مسلم بن عقیل را دستگیر کرد. خطاب به وی گفت:« ای طغیان گر! بر امام خود خروج کرده و اتحاد مسلمین را زائل ساختی؟!»(کوفی، 1411ق، ج5، ص 56).(3)
4.جعل روایات برای شوخ: هرزه و بوالهوس نمایاندن علی و حسن علیهما السلام: یکی دیگر از رویکردهای تخریبی معاویه، بوالهوس نمایی علی علیه السلام است. ابوهریره دوسی ـ حدیث ساز مشهور زمان عمر، عثمان و معاویه ـ می گوید:« علی با آن که همسری مانند فاطمه علیها السلام داشت، در زمان پیامبر از دختر ابوجهل که از سران مشرکان بود، خواستگاری کرد. پیامبر از این کار به شدت خشمگین شد و بالای منبر چنین فرمود:" فاطمه پاره تن من است. هرکس او را آزار دهد، مرا آزرده است. اگر علی دختر ابوجهل را می خواهد، از دختر من جدا شود"(4)(جزری، 1409ق، ج6، ص 56/ ابن ابی الحدید، 1337، ج4، ص 64).
یا در جای دیگر می گفتند: حسن بن علی مردی شهوت ران بود؛ نه اهل عبادت و دانش. او با دختران مردم ازدواج می کرد و پس از اندکی آنان را طلاق می داد؛ و سبب مرگ حسن بن علی را کثرت در ازدواج می گفتند(هاشمی البصری، 1410ق، ج1، ص 335).
معاویه با طرح این اتهامات، توانست کسی را که پیامبر یاد و ذکر او را عدالت می دانست و می فرمود«ذکر علی عباده»، فردی خارج از دین معرفی نماید و زمینه ی پذیرش لعن او بر منابر را فراهم کند.
این گونه روایات جعلی در پروپاگاندای اموی، علاوه بر اینکه بازنمودی از شیوه ی دروغ پراکنی و تکرار صفات موهن به دشمن است، از جهل جامعه نسبت به اهل بیت نیز خبر می دهد. این روند شوم که متأسفانه ظاهری دینی و صبغه ای مذهبی داشت، به اندازه ای اثر کرد که حتی در پایگاه درجه اول اهل بیت، یعنی کوفه و بصره، شمار زیادی از مسلمانان نام حضرت علی علیه السلام و فرزندانش را مایه ی گرفتاری تلقی می کردند.
عوارض ناگوار جعل حدیث را می توان در رفتار مردم عصر امام حسین علیه السلام مشاهده کرد که امام در مواردی، آنان را به همین دلایل نکوهش می کند:« اگر برای شما دینی نیست و از معاد خوفی ندارید، [حداقل] آزادمردانی در دنیا باشید»(سید بن طاوس، 1348، ص 52/ طبری، 1403ق، ج4، ص 344).
تأثیر ماشین تبلیغاتی بنی امیه به حدی بود که اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله گاه فضای جامعه را به قدری مسموم می دیدند که حتی لزوم اظهار به اسلام را نیز اجتناب ناپذیر می یافتند(5). بنی امیه با بهره برداری از جهل جامعه ی مسلمانان در فاصله ی کوتاهی حاملان وحی را به جایی رساندند که برای ارتباط با مسلمانان، مجبور به اظهار شهادتین بودند.
ب)تبلیغات تثبیتی معاویه
پروپاگاندای معاویه را باید با دو جریان موازی و البته هم راستا تحلیل نمود: تخریب چهره ی امیرالمؤمنین و اهل بیت علیهم السلام و تثبیت خود و حکومت بنی امیه پس از خود در میان مسلمانان.معاویه سیاست های تثبیتی خود را نیز با رویکردی تبلیغاتی در دستورکار قرار داد:
1.بهره گیری از گرایش جامعه به ثروت و مال اندوزی: معاویه آگاهی کاملی از روحیه ی مادی حاکم بر جامعه و اشراف و سردمداران امور داشت و از کارایی تطمیع در چنین جامعه ای به عنوان وسیله ای برای دستیابی به اهداف خود، به خوبی آگاه بود؛ از این رو شعار دستگاه خود را«لکل عمل اجر» قرار داده بود و این شعار را نقش خاتم خود کرده بود(دمشقی، 1407ق، ج8، ص 131). جرجی زیدان در این باره معتقد است:« عامل اصلی و مؤثری که معاویه و سایر امویان برای پیشرفت سیاست خود به کار بردند، بذل و بخشش اموال و املاک بود که بدین وسیله بر علی و فرزندانش غالب شدند»(جرجی زیدان، 1345، ج1، ص 64). البته معاویه فقط برای یاران خود این بذل و بخشش را نداشت، بلکه به دنبال رام و همراه کردن دوستان اهل بیت هم بود(همان، ص 132). افراد بسیاری تحت تأثیر این سیاست معاویه، از مساوات و عدل علوی گریختند و به دنیای اموی روی آوردند؛ در حالی که بسیاری از آنها دلشان، با علی علیه السلام بود و اعتقادشان به عمل علی علیه السلام: اما چه سود که دست و چشمشان به دنبال بذل و بخشش معاویه بود(6).
2.بهره گیری از گرایش خواص به مقام: جامعه ی اسلامی در دوره خلافت عثمان، به علت رواج ولخرجی و باندبازی، گرایش کم نظیری به جاه و مقام ـ که ارزشی دنیایی بود ـ پیدا کرد. این گرایش یکی از چالش های جدی حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام به حساب می آمد؛ اما معاویه به بهره برداری از این چالش پرداخت. او به همه فهمانده بود که هرکس در راستای اهداف او، مشارکت فعال یا حتی منفعل داشته باشد، از مال و مقام بهره مند خواهد شد؛ ولی در عین حال خود را فردی بی طرف و تابع افکار عمومی معرفی می نمود تا در نظر مردم از هرگونه شائبه ی قدرت طلبی و مقام دوستی مصون باشد و او را تنها مجری آرای عمومی مردم بشناسند. از جمله اقدامات او، می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
ـ سوءاستفاده از جاه طلبی طلحه و زبیر و تحریک آنان برای به دست گرفتن عراق با نوشتن نامه به ایشان و دادن وعده ی بیعت مردم شام با آنان(ابن اثیر، 1408ق، ج3، ص 201).
ـقراردادن ولایت مصر به عنوان پاداش همکاری عمروعاص؛ کسی که معاویه برای غلبه بر علی علیه السلام خود را سخت محتاج تزویرهای او می دید(ابن اثیر، 1408ق، ج3، صص 274 و 352)(7).
گرایش برخی خواص به بنی امیه به واسطه ی وعده به مال و مقام، تأییدگر حکومت بنی امیه بود که زمینه را برای بهره برداری سیاسی حکومت از اعتبار خواص فراهم می نمود؛ چنان که امروزه نیز براساس روش های پروپاگاندا، بسیاری از سیاستمداران ملی و محلی انگلوساکسون در معرفی خودشان به جامعه، بیشترین بهره را از افراد و شخصیت های مشهور می برند(محمدیان، 1388، ص 92).
حکومت اموی، خواص جامعه را با تکنیک تأیید به جبهه ی خود وارد می ساخت و بدین وسیله تردید را در میان عوام مسلمین ایجاد می نمود. این رویکرد در جریان تمهید سپاه امام حسن علیه السلام نقش ممتازی دارد؛ تا آنجا که معاویه بر پایه ی همین رویکرد، سرداران سپاه حضرت علیه السلام را تطمیع کرد و باور سربازان و ارکان سپاه را بدین وسیله متزلزل ساخت.
3.سوءاستفاده از عنوان های ارزشی:بنی امیه برای قانع کردن مردم و آرام کردن آنان، الفاظی مقدس یا مشترک به کار می بردند که برداشت های گوناگونی از آن وجود داشت؛ مثل تعبیر جماعت یا اتحاد جامعه ی اسلامی. چنان که در همان شبی که می خواستند از امام حسین علیه السلام بیعت بگیرند، عبدالله بن عمر تحت تأثیر همین تبلیغات تأکید می کرد: وقتی جماعت اسلامی بر بیعت متفق باشند، باید آن را پذیرفت(طبری، 1403ق، ج5، ص 342).
تعبیر«فتنه» را هم برای مخالفان بیعت به کار می بردند؛ چنان که وقتی مسلم بن عقیل به کوفه رسید و اهل کوفه دور او گرد آمدند، نعمان بن بشیر به منبر رفت و این کار را اختلاف در امت اسلامی دانست و گفت: تقوای الهی پیشه کنید و از فتنه و تفرقه افکنی بپرهیزید(طبری، 1403ق، ج5، ص 355).
در هنگام هلاکت معاویه، ضحاک بن قیس(از ایادی اموی)در سخنانی گفت: خداوند توسط فرزند ابوسفیان فتنه را از میان برد و سنت را زنده کرد(طبری، 1403ق، ج5، ص 328/ اندلسی، 1962م، ج4، ص 384). بنابراین فارغ از اینکه الفاظ به طور عام سهم مهمی در پروپاگاندا دارند، لفظ مشترک به عنوان دستاویزی مؤثر در ماشین تبلیغات به شمار می آید. قرآن کریم نیز به ضرورت توجه بدین معنا نسبت به مسلمانان و برای جلوگیری از سوءاستفاده ی مشرکان پرداخته است:« یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعِنا و قولوا انظُرنا واسمعوا و للکافرین عذابٌ الیم»(8). چه اینکه این مبنا را نه تنها در مورد واژگان زبانی و فرهنگی، بلکه در مورد آیات قرآن نیز موردتوجه قرار داده است:«هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»(9).
4.بیعت گرفتن از مسلمانان برای خود: معاویه با اینکه در میان مردم شام مقبولیت داشت، والیان خود را که در بلاد خویش مورد پذیرش مردم آنجا بودند، مأمور گرفتن بیعت برای خود می کرد. در این راستا،«معاویه، یزید بن شجره الرهاوی را به مکه فرستاد تا در مراسم حج از مردم برای او بیعت گرفته و از مردم بخواهد والی علی را نفی کنند»(ابن اثیر، 1408ق، ج3، ص 378). بنابراین معاویه از روش های فرهنگی ریشه دار نیز برای مقابله با امیرالمؤمنین علیه السلام بهره برد؛ چنان که از بیعت به عنوان مفهومی عمیق در میان اعراب آن روزگار نیز در پروپاگاندا و برای رسمیت بخشیدن به خود و حکومت اموی استفاده کرد.
5.اسطوره سازی و برانگیختن احساسات مذهبی: اسطوره با توجه به آمال و آرزوها، افکار و عقاید و با توجه به فرهنگ یک جامعه ساخته می شود و هاله ای از تقدس دینی اطراف آن را گرفته است، و فرد هرگونه خوبی و فضیلت را در آیینه ی اسطوره می بیند. در این شیوه، معاویه با توجه با فرهنگ جامعه ی عصر خود، در ابتدا با انتساب احادیث ساختگی به رسول خدا صلی الله علیه و آله،تصویری اسطوره ای و هدایت یافته از عثمان و سپس از خویش و درنهایت از سرزمین شام می سازد و سپس با در خطر نشان دادن این سرزمین اسطوره ای، مردم را تحریک می کند و به رفتار دفاعی و همسو با نیات خود وادار می نماید(عسگری، 1369، ص 173 ـ180): برای نمونه به جعل روایت از رسول خدا می پردازد که: شام سرزمین برگزیده ی الهی است که خداوند بندگان برگزیده خود را روانه آن سرزمین می کند( ابن عساکر، 1421ق، ج1، ص 29). درواقع معاویه با استفاده از ناآگاهی جامعه و براساس برانگیختن احساسات و عواطف آنها ـ که در محیطی خارج از عقلانیت و بصیرت شکل گرفته بود ـ بیشترین بهره را به نفع حکومت اموی برد؛ چه اینکه در پروپاگاندا، نقش احساسات و عواطف از عقلانیت و منطق بیشتر است:
در یکی شهرهای ایالات متحده ی آمریکا، در مبارزات انتخاباتی، یک حزب سیاسی، شهر را به سه قسمت تقسیم کرد و در هر بخش یک نوع تبلیغ جداگانه را به کار گرفت. در اولین بخش با دلایل مستحکم و مستند، در بخش دوم با تکیه بر حساسیت و هوشیاری افراد و در بخش سوم تنها بر پایه ی عواطف و احساسات مردم تبلیغ نمود. در پایان انتخابات، نتایج آرا از بخش اول تا سوم قوس صعودی داشتند و نشان دادند در تبلیغات سیاسی به جای توجه به منطق، باید بیشتر از احساسات افراد بهره برداری کرد(معتمدنژاد، 1387). درواقع احساسات را باید آسیب پذیرترین معنا در پروپاگاندا محسوب نمود، لذا بین عقلانیت و نفوذ پروپاگاندا نسبت معکوس برقرار است؛ چه اینکه باید از سویی عدم بصیرت و جهل در جامعه و از سوی دیگر نفوذ و تأثیرگذاری پروپاگاندا را دو روی یک سکه قلمداد کرد؛ مبنایی که در عصر اموی در مقابله با اسلام علوی، نمودی بی بدیل در تاریخ اسلام برجای گذاشت.
نتیجه
پروپاگاندا با رویکردهای متعددی موردتوجه اندیشمندان قرار گرفته است؛ با این همه در کاربرد رایج آن، پروپاگاندا معمولاً بر آن ارتباطاتی صادق است که گوینده یا نویسنده، اخلاقاً آن را قبول ندارد(بر دست کاری فریبکارانه دلالت دارد) و یا نشریه های گروه هایی که خودشان استراتژی های ارتباطی شان را به عنوان پروپاگاندا طبقه بندی می کنند(Finaly,2007). در این بین، نقش پروپاگاندای مذهبی متفاوت و بررسی و تدقیق آن اجتناب ناپذیر است. لویس(2001)علاوه بر اینکه پروپاگاندای مذهبی را در کنار پروپاگاندای سیاسی، اخلاقی، تقابل ها و مناظرات، به عنوان چهار دسته ی پروپاگاندا برشمرده است، نقش آن را که برخاسته از منازعاتِ بی پایان درباره ی عقیده ها،آداب و رسوم، رهبری و قدرت است، ممتاز و متمایز می نماید.در حوزه ی جغرافیایی اسلام نیز برخی از حکومت ها چون عباسیان و امویان، تغییر و تبدیل معارف اسلامی را در رویکردی تبلیغاتی و به منظور تشکیل، تثبیت و استمرار قدرت خود، در دستور کار قرار دادند. در این راستا آنچه بنی امیه از آن بهره برد، فضای آکنده از ابهامی بود که در دوران خلفا استوار شده بود. فاصله گرفتن از آموزه های قرآنی و نبوی، رفته رفته شرایط را به نحوی پیش برد که مسلمانان از اسلام پوسته ی آن را دریافتند و هسته ی آن را فرونهادند.
به نظر می رسد بذر ابهام و تردید و جهل مسلمانان، در هر عصر و دوره ای، عواملی هستند که به جریان پروپاگاندا این امکان را می دهند تا در جهت دهی به افکار عمومی آنان، حتی برخلاف اصول دینی شان به موفقیت دست یازد؛ بنابراین جریان ضد پروپاگاندای مسلمانان باید دو رویکرد مهم را موردتوجه قرار دهد: اول اینکه نه تنها از ابهام سازی در جامعه به شدت فاصله بگیرد، بلکه اگر در جامعه ابهامی ایجاد شد، به سرعت درصدد ابهام زدایی از آن برآید که در غیر این صورت شبکه های اجتماعی متأثر از پروپاگاندای دشمن، جایگزین نظام تبلیغی دینی می گردد و بستری مناسب برای شایعه سازی و شایعه پراکنی فراهم می آورد. دوم اینکه نظام تبلیغی، هر روزه با آگاهی از جریان های عصر خویش، توجه مسلمانان را برانگیزاند تا نسبت به جریان های اطلاعاتی و تبلیغاتی، آگاهی کافی به دست آورند. طبیعتاً در عصر حاضر اهمیت این موضوع با در نظر گرفتن رسانه های جمعی و تأثیرگذاری آنان در جامعه، ظهور و بروزی ممتاز به خود می گیرد.
منابع :
قرآن کریم.
نهج البلاغه.
1.ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه؛ تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم: کتابخانه عمومی آیت الله نجفی مرعشی، 1337.
2.ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن؛ الکامل فی التاریخ؛ بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1408ق.
3.ابن خلکان؛ وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان: تحقیق إحسان عباس، لبنان: دارالثقافه، [بی تا].
4.ابن عساکر، علی بن الحسن؛ تاریخ دمشق الکبیر؛ تحقیق ابی عبدالله علی عاشور الجنوبی؛ بیروت، دار احیاءالتراث العربی، 1421ق.
5.اندلسی، احمد بن محمد؛ العقد الفرید؛ چ2، قاهره: لجنه التألیف، 1962ق.
6.بابایی، علی اکبر:«شیعه و منزلت اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله در تفسیر قرآن»، فصلنامه علمی ـپژوهشی شیعه شناسی، ش29، بهار 1389.
7.بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر؛ انساب الاشراف؛ تحقیق و تعلیق الشیخ محمدباقر المحمودی، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1394ق.
8.پراتکانیس، آنتونی و الیوت آرونسون؛ عصر تبلیغات؛ ترجمه کاووس سیدامامی و محمدصادق عباسی؛ تهران: سروش، 1379.
9.ثقفی کوفی، ابواسحاق ابراهیم بن محمد؛ الغارات؛ تحقیق جلال الدین حسینی ارموی؛ تهران: انجمن آثار ملی، 1353.
10.جرجی،زیدان؛ تاریخ تمدن اسلام؛ ترجمه علی جواهرکلام؛ تهران: امیرکبیر، 1345.
11.جزری، عزالدین بن الاثیر ابوالحسن علی بن محمد؛ اسدالغابه فی معرفه الصحابه: بیروت: دارالفکر، 1409ق.
12.جشنی آرانی، ماشاءالله:«مناقب اهل بیت علیهم السلام در روایات تفسیر ثعلبی»، فصلنامه علمی ـپژوهشی شیعه شناسی، ش32، زمستان 1389.
13.جعفریان، رسول؛ تاریخ سیاسی اسلام، قم: دلیل ما، 1382.
14.حموی، یاقوت؛ معجم البلدان؛ تحقیق فرید عبدالعزیز الجندی؛ بیروت:دارالکتب العلمیه، 1410ق.
15.دلاور، علی: کاربرد آزمون های آماری در پژوهش های رفتاری، تهران: ارسباران، 1380.
16.دمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن کنثیر: البدایه و النهایه: بیروت: دارالفکر، 1407ق.
17.دینوری، ابومحمد عبدالله بن مسلم: الامامه و السیاسه المعروف بتاریخ الخلفاء؛ تحقیق علی شیری؛ بیروت: دارالاضواء، 1410ق.
18.ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام؛ تحقیق عمر عبد السلام تدمری: الطبعه الثانیه، بیروت: دارالکتاب العربی، 1413ق.
19.سید بن طاووس: اللهوف علی قتلی الطفوف: تهران: جهان، 1348.
20.سیوطی، جلال الدین؛ تاریخ الخلفاء؛ تحقیق محمد محیی الدین عبدالحمید؛ قم: منشورات الشریف الرضی، 1411ق.
21.طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الطبری؛ بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1403ق.
22.___، تاریخ الامم و الرسل و الملوک؛ قاهره: مطبعه الاستقامه، 1358.
23.عسگری، علیرضا؛«سیاست تبلیغاتی معاویه در مقابله با حضرت علی و تأثیر آن در بی ثمر ماندن کوشش های اصلاحی آن حضرت»پایان نامه کارشناسی ارشد، رشته ی تبلیغ و معارف اسلامی دانشگاه امام صادق علیه السلام، 1369.
24.فرهمندپور، فهیمه:«تحلیل نیم قرن سیاست تبلیغاتی امویان در شام»، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه قم، 1373.
25.کندری، مهران؛«نکاتی درباره نازیسم»، مجله فرهنگ، ش12، 1371.
26.کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم؛ کتاب الفتوح؛ تحقیق علی شیری؛ بیروت: دارالاضواء، 1411ق.
27.گلی زواره، غلامرضا؛«تبلیغات مسموم و تحریفات امویان»، مبلغان، ش52، 1383.
28.محسنیان راد، مهدی؛ ایران در چهار کهکشان ارتباطی: سیر تحول تاریخ ارتباطات در ایران از آغاز تا امروز، تهران:سروش، 1384.
29.محمدیان، محمود و دیگران؛ مبانی نظری بازاریابی و تبلیغات سیاسی در غرب؛ تهران: مهربان نشر، 1388.
30.مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین بن علی؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ تحقیق اسعد داغر، چ2، قم: دارالهجره، 1409ق.
31.مطهری، مرتضی؛ انسان و سرنوشت؛ چ24، تهران:صدرا، 1377.
32.___، حماسه حسینی؛ چ21، تهران: صدرا، 1375.
33.معتمدنژاد، کاظم؛«مبانی و اصول تبلیغات سیاسی»، رسانه، ش75، 1387.
34.منتظری مقدم، حامد؛ «روابط امام علی علیه السلام و معاویه:از خلافت تا جنگ صفین»، معرفت، ش52، 1381.
35.هاشمی البصری، محمد بن سعد بن منیع؛ الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا؛ بیروت، دارالکتب العلمیه، 1410ق.
پی نوشت ها :
1.در جای دیگر امیرالمؤمنین علیه السلام در این باره می فرمایند:« آیا شناختی که بنی امیه از روحیات من داشتند، آنان را از عیب جویی من باز نداشت؟ آیا سابقه ام در اسلام، نادانان را از تهمت زدن به من مانع نشد؟ آنچه پروردگار آنها را نصیحت فرمود، از کلام من رساتر است. من با دلیل آنهایی را که از دین خارج شده اند، مغلوب می کنم و با برهان، کسانی را که در دین شک می کنند، محکوم می نمایم. این گونه مسائل به کتاب خدا عرضه می شود و مردم را به آنچه در دلشان هست، پاداش دهند»(نهج البلاغه، خطبه 75).
2.معاویه در پی آن بود که کودکان بر بدگویی ها و لعن ها بر امیرالمؤمنین علیه السلام تربیت شوند و قامت کشند و بزرگان پیر شوند و دیگر یادکننده ای باقی نماند که یاد حضرت علی علیه السلام و فضیلت های او را بداند و آن را زنده نگاه دارد(ابن ابی الحدید، 1337، ج4، ص 57).
3.یا در جایی دیگر، عمر بن حجاج، یکی از فرماندهان ابن زیاد به قوای ابن زیاد نصیحت می کرد؛ «طاعت و جماعت خود را رعایت کنید و در به قتل رسانیدن کسی که از دین خارج گشته(حسین بن علی) و با امام(یزید بن معاویه) مخالفت نموده، تردید نکنید»(طبری، 1403ق، ج5، ص 435/ ابن اثیر، 1408ق، ج4، ص 67).
4.این روایت را ابن ابی الحدید از دو صحیح بخاری و مسلم که از کتب مشهور و معتبر اهل سنت است، نقل می کند.
5.امام حسین علیه السلام در وصیت نامه خود به محمد حنفیه قبل از هر حرفی، برای رد هرگونه اتهامی، ابتدا به مبدأ و معاد و نبوت اقرار می نماید؛ چون به گفته ی شهید مطهری:« امام می دانست که بعد عده ای خواهند گفت: حسین از دین جدش فاصله گرفته است»(مطهری، 1375، ج1، ص 31). سپس امام برای خنثی کردن تبلیغات اموی، قیام خود را از هرگونه خودخواهی و فساد و ستمگری دور می داند و آن را وظیفه ی شرعی در جهت امر به معروف و نهی از منکر معرفی می کند(کوفی، 1411ق، ج5، ص 21).
6.یکی از این افراد، عقیل برادر علی بن ابی طالب است. او که نتوانست سهم بیشتری از بیت المال از برادر خویش بگیرد، نزد معاویه رفت و معاویه نیز سیصد هزار درهم به او داد(دینوری، 1410ق، ج1، ص 101).
7.همچنین وعده ی خلافت معاویه به شخصیت های بزرگ و صاحب نفوذ در جامعه ی اسلامی آن زمان، مثل عبدالله بن عمر(دینوری، 1410ق، ج1، ص 119)و سعد بن ابی وقاص؛ هرچند این دو متوجه سیاست های مزورانه معاویه بودند و از همراهی او سر باز زدند(همان، ج1، ص 120).
8.ای کسانی که ایمان آورده اید، نگویید«راعنا» و بگویید«انظرنا» و [این توصیه را] بشنوید و [گرنه] کافران را عذابی دردناک است(بقره، 104).
9.اوست کسی که این کتاب[=قرآن] را بر تو فروفرستاد. پاره ای از آن آیات محکم[=صریح و روشن]است. آنها اساس کتابند و[پاره ای] دیگر متشابه اند[ که تأویل پذیرند]: اما کسانی که در دل هایشان انحراف است، برای فتنه جویی و طلب تأویل آن[ به دلخواه خود] از متشابه آن پیروی می کنند؛ با آنکه تأویلش را جز خدا و ریشه داران در دانش کسی نمی داند(آل عمران: 7).
فصلنامه علمی پژوهشی شیعه شناسی، شماره 35
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}